مرموزترین و عجیب ترین کتاب جهان در سال 1912 کشف شد؛ اما از آن زمان تا امروز هیچکس قادر به رمزگشایی آن نشده است و حتی کسی نمیداند موضوع آن چیست.
در سال 1912، یک کتابفروش لهستانی با نام ویلفرید ووینیچ، یک کتاب 240 صفحهای قدیمی، مربوط به اوایل قرن پانزدهم را که یک نسخه خطی عتیقه محسوب میشد، خریداری کرد. این کتاب که با خطی ناشناخته نوشته شده، شامل تصاویر مختلفی از انسان، گیاهان عجیب و ناشناخته، نمادهای نجومی و برخی تصاویر عجیب دیگر است که سببساز شهرت آن بهعنوان عجیب ترین کتاب جهان شده است.
اثری که امروزه از آن بهعنوان دست نوشته ووینیچ نیز یاد میکنند، حالا با قدمت 600 ساله خود، مرموزترین کتاب دنیا محسوب میشود.
عجیب ترین کتاب جهان: اثری از دل قرون وسطی
از وقتی ویلفرید ووینیچ، این کتاب عجیب را در سال 1912 خریداری کرد، پژوهشگران و رمزنویسان زیادی برای رمزگشایی از نظام خطی آن تلاش کردند؛ اما هیچیک به نتیجه قابل توجهی نرسیدند.
بعدها و در سال 1969، این کتاب به دانشگاه ییل آمریکا اهدا شد و از آن روز تاکنون در کتابخانه کتب و نسخههای خطی نادر باینکه نگهداری میشود. در سال 2020 نیز دانشگاه ییل کل صفحات این کتاب را در قالب یک نسخه دیجیتالی در کتابخانه آنلاین خود آپلود کرد تا عموم افراد بتوانند به آن دسترسی داشته باشند. با وجود این هنوز هیچکس ایدهای برای رمزگشایی از خط ناشناخته عجیب ترین کتاب جهان ندارد.
ویلفرید ووینیچ کیست؟
در این بخش مروری کوتاه بر زندگی کاشف اصلی این کتاب یعنی ویلفرید ووینیچ داریم. ووینیچ زاده 12 نوامبر 1865 در شهری به نام تلشیایی است که امروزه بخشی از کشور کوچک لیتوانی در شرق اروپا و در همسایگی لتونی، بلاروس و لهستان محسوب میشود.
ووینیچ دوران دبیرستان را در شهر سووآلکی لهستان سپری کرد و در نهایت با مدرک شیمی از آنجا فارغالتحصیل شد. او ادامه تحصیلاتش را نیز در دانشگاههای ورشو، سن پترزبورگ و مسکو پیگیری کرد.
زندگی پرفراز نشیب ووینیچ با دستگیری او توسط پلیس روسیه در سال 1885 وارد فاز جدیدی شد. او که به اتهام تلاش برای آزادسازی اعضای جنبش انقلابی بازداشت شده بود، به یکی از اردوگاههای کار اجباری در سیبری فرستاده شد، اما در سال 1890 موفق شد از آنجا فرار کند و از آن به بعد نیز تا پایان عمر در شهر لندن زندگی کرد.
ووینیچ تا سال 1895 به آرمانهای انقلابی و ضدتزاری خود متعهد بود؛ اما با مرگ یکی از همکاران نزدیکش، به تدریج از این تفکرات دست کشید و به کار در بازار کتابهای کمیاب و عتیقه مشغول گشت.
وی نخستین کتابفروشی خود را در سال 1898 و در میدان سوهو شهر لندن تاسیس کرد و در کوتاه زمانی موفق شد نام خود را در زمینه یافتن کتابهای کمیاب و عتیقه بر سر زبانها بیندازد. ووینیچ که قصد داشت در لندن زندگی جدیدی را آغاز کند، در این شهر با اتل بول، یک انقلابی سابق ازدواج کرد و در نهایت در سال 1904 موفق به کسب شهروندی بریتانیا شد و نام رسمی ویلفرد مایکل ووینیچ را برای خود انتخاب کرد.
عجیب ترین کتاب جهان اما از سال 1912 پای خود را به زندگی ووینیچ باز کرد. داستان از این قرار بود که در این سال گروهی از یسوعیون کالج گیسلیری ایتالیا، دست به حراج شماری از نسخههای خطی و خاص کتابخانه خود کردند.
در شرایطی که عموم این کتابها را واتیکان خریداری کرد، ووینیچ نیز توانست چند جلد از این آثار از جمله همین کتاب مرموز را که به نام دستنوشته ووینیچ شناخته میشود به دست آورد.
با رشد کسبوکار ووینیچ، او در سال 1914 دومین کتابفروشی خود را نیز در شهر نیویورک افتتاح کرد و بهتدریج تلاش برای رمزگشایی از این نسخه خاص خطی را آغاز کرد؛ اما پیش از آن که بتواند کاری از پیش ببرد، فوت کرد.
تلاشهای پژوهشگران برای رمزگشایی از دستنوشته ووینیچ
با فوت ووینیچ در سال 1930، مالکیت عجیب ترین کتاب جهان به همسر او رسید. با مرگ همسر ووینیچ در سال 1960 نیز این کتاب به یکی از دوستان نزدیک او به نام نیل رسید. یک سال بعد از این ماجرا، نیل این کتاب را به یک فروشنده کتابهای عتیقه به نام هانس پی. کراوس فروخت.
کراوس که نتوانست هیچگاه مشتری قابلتوجهی برای این کتاب پیدا کند، در سال 1969 کتاب را به دانشگاه ییل اهدا کرد و عجیب ترین کتاب جهان در این دانشگاه با کد MS408 فهرستبندی شد.
از این سال به بعد، کارشناسان و پژوهشگران زیادی کوشیدند این کتاب عجیب را رمزگشایی کنند؛ اما معنی واقعی محتویات کتاب حتی برای شناختهشدهترین رمزگشایان نیز مبهم ماند. با وجود اینکه قدمت این دستنوشته خطی به قرن پانزدهم میرسد، این کتاب با صفحاتی حاوی نمودارهای پیچیده، تصاویر مختلف از گیاهان عجیب، نمادهای نجومی، موجوداتی شبیه به اژدها و انسانهای برهنه، بیشتر از آن که به یک کتاب قرون وسطایی شبیه باشد، به یک کتاب مدرن مشابه است.
در همه این سالها، نظریات بسیاری نیز درباره عجیب ترین کتاب جهان مطرح شده است. برای مثال برخی مدعی شدهاند که این کتاب صرفا تلاشی از سوی ووینیچ برای فریب دیگران و ابداع ذهن خود او بوده است. از طرفی برخی محققان نیز آن را یک راهنمای سلامت زنان قلمداد کردهاند.
دستنوشته ووینیچ بهحدی در دهههای گذشته ذهن محققان را به خود درگیر کرده که پژوهشگرانی مانند آندریاس شینر، فیزیکدان معروف، از آن بهعنوان «سم خالص» برای ذهن محققان یاد کردهاند. شینر که خود مدتی را به بررسی و تجزیه و تحلیل دقیق کتاب اختصاص داده بود، هرگز نتوانست به کشف اسرار آن نائل شود.
او بعدها و طی تحقیقات خود نشان داد که این خط، یک زبان طبیعی و ساختاریافته نیست؛ بلکه شامل رشتهای از کاراکترهای تصادفی و بیمعناست. شینر بعد از این نیز مدعی شد که دستنوشته ووینیچ، یک دروغ قرون وسطایی است و متن آن اساسا معنایی ندارد.
البته که نظرات متضادی نیز وجود داشت. برای مثال برخی پژوهشگران مدعی شدند که دستنوشته ووینیچ به زبانی کاملا جدید و ناشناخته نوشته شده است. برخی دیگر نیز این خط و زبان را ملهم از زبانهای لاتین، عبری یا ترکی قلمداد میکردند.
اگرچه در سالیان گذشته، اطلاعاتی از چند بخش کلیدی عجیب ترین کتاب جهان کشف شده، هنوز ناشناختههای بسیاری درباره این کتاب در میان است.
اثبات قدمت تاریخی عجیب ترین کتاب جهان
با وجود همه موانعی که برای رمزگشایی مرموزترین کتاب دنیا وجود دارد، تکنولوژی مدرن توانسته راه را برای رمزگشایی آن باز کند. اگرچه هنوز موفق به درک معنای واقعی کتاب نشدهایم، اما از برخی رازهای آن پرده برداشته شده است. در همین رابطه و در ژانویه 2023، روزنامه هنر گزارشی از ردگیری مالکیت این نسخه خطی توسط محققی به نام استفان گوسی منتشر کرد.
گوسی میگوید برای این کار، همه معاملات این کتاب را با تجزیه و تحلیل دفاتر حساب امپراتوری هافکامر، جایی که همه نامههای ورودی و خروجی ثبت میشوند، بررسی کرده است. بهگفته گوسی، اگر معاملهای با 600 سکه طلا صورت گرفته باشد، به احتمال قریب به یقین، همان چیزی است که در نامه مارسی به آن اشاره شده است.
نامه مارسی، به فردی به نام یوهانس مارکوس مارسی، پزشک درباری قرن هفدهمی اشاره دارد که بهنظر میرسد عجیب ترین کتاب جهان یا دستنوشته ووینیچ را از صاحب قبلی آن به نام گئورگ باریش دریافت کرده باشد.
یوهانس مارکوس مارسی، در همین زمان مکاتبات منظمی با آتاناسیوس کرچر، یک محقق یسوعی داشت و بعد از چند سال از مالکیت کتاب مورد بحث، آن را با نامهای برای او فرستاد و در آن نوشت:
این کتاب از طرف یک دوست صمیمی به دست من رسیده است. بهمحض اینکه به دستم رسید، به یاد تو افتادم آتاناسیوس عزیز؛ چرا که معتقدم هیچکس جز تو نمیتواند آن را بخواند.
گوسی با پیگیری همین مکاتبات، موفق به ردیابی سلسله مالکیت کتاب شد. او طی پژوهشهای خود متوجه شد که این نسخه خطی قطعا زمانی در اختیار رودولف دوم، امپراتور مقدس روم بوده است که آن را زمانی بین 1576 تا 1612 از یک فروشنده ناشناس و با قیمت 600 دوکات خریداری کرده است.
بررسیهای بیشتر نشان داده که کتاب حداقل حدود 150 سال قبل از این معاملات، یعنی در قرن پانزدهم نگاشته و تهیه شده است. گوسی بعد از این نیز با بررسی سوابق ثبت شده مربوط به سال 1599 متوجه شد که امپراتور رودولف، مجموعهای از نسخ خطی را از پزشکی به نام کارل وایدمن با قیمت 600 فلورین خریداری کرده است. این احتمالا همان چیزی است که مارسی در نامه خود به آن اشاره کرده است.
گوسی همچنین کشف کرد که وایدمن در خانه گیاهشناسی به نام لئونارد راوولف زندگی میکرده است. با مرگ راوولف و همسرش، وایدمن به کتابخانه آنها دسترسی پیدا کرد یا آن را به ارث برد و در نتیجه، فروش نسخههای خطی از جمله همین کتاب را به امپراتور روم پیشنهاد داد.
ردیابی مالکیت کتاب همینجا به پایان میرسد و هیچ مشخص نیست که شخص راوولف چگونه برای اولین بار به این کتاب دست یافته است؟ همچنین مشخص نیست که نویسنده اصلی کتاب کیست؟
با وجود این، نکتهای که حالا با قطعیت مشخص شده، این است که فرضیات پیشین مبنی بر جعل کتاب توسط ووینیچ کاملا مردود است؛ چرا که تاریخسنجی رادیوکربنی نیز قدمت بالای آن را تایید میکند و اثبات کرده که حداقل در اوایل دهه 1400 میلادی نگاشته شده است. البته همین آزمایش، نظریه شخص ووینیچ مبنی بر اینکه این اثر توسط راجر بیکن، فیلسوف و راهب معروف قرن سیزدهمی نوشته شده است را نیز رد میکند.