40 سال پس از دریافت سیگنال WOW ، حالا به نظر میرسد که محققان منشا این سیگنال فضایی مرموز و ناشناخته را کشف کرده باشند؛ امواجی که به بیگانگان و موجودات فضایی نسبت داده میشد.
بعد از گذشت 40 سال یکی از قدیمیترین معماهای نجومی سرانجام حل شد. در آگوست سال 1977، رصدخانه رادیویی دانشگاه ایالتی اوهایو یک سری امواج رادیویی از صورت فلکی برج قوس دریافت کرد. فضانوردانی که اطلاعات استخراج شده از آن را مشاهده کردند، به قدری متعجب شده بودند که در حاشیه کاغذ پرینت شده عبارت “!Wow” را یادداشت کردند. بعد از گذشت 40 سال، اکنون محققان مرکز علوم سیارهای توانستهاند منشا سیگنال WOW را کشف کنند.
در زمانی که سیگنال WOW دریافت شد، بخشی مخصوصی از رصدخانه رادیویی دانشگاه ایالتی اوهایو در جستجوی امواجی بود که به کشف تمدنهای فرازمینی کمک کرده و مدارکی از وجود آنها را نشان میداد. بر اساس گفتههای گروهی از ستاره شناسان که برای کشف رمز این سیگنال ناشناخته تلاش میکردند، این پیام با فرکانس هزار و چهارصد و بیست مگاهرتز ارسال شده است که فرکانس الکترومغناطیسی هیدروژن محسوب میشود.
به عقیده آنها، رصدخانه رادیو دانشگاه ایالتی اوهایو این امواج را برای حدود 72 ثانیه دریافت کرده است، چرا که این مدت زمانی است که رصدخانه میتواند بر روی یک نقطه مشخص از فضا تمرکز داشته باشد.
این سیگنال ارسال شده از فضا، تا آن زمان نخستین پیام رادیویی به دست آمده از خارج از کره زمین با این شرایط و فاکتورها محسوب میشد. دانشمندان متعجب تلاش کردند با استفاده از ابزار های مختلف باز هم بر روی آن ناحیه از فضا تمرکز داشته باشند، اما سیگنال ناشناخته هرگز مجددا ثبت نشد. طی چند سال احتمال وجود تداخل امواج از داخل کره زمین به طور کامل رد شد.
مطرح کردن فرضیه جدید درباره منشا سیگنال WOW
سال گذشته، یک گروه از محققان مرکز علوم سیارهای فرضیه جدیدی را مطرح کردند که بر اساس آن، این سیگنال فرازمینی به یک دنبالهدار نسبت داده میشد. به عقیده آنها، این فرکانس به وسیله ابر هیدروژنی که دنبالدار در حال حمل آن بوده ایجاد شده است. یکی از دلایل آنها برای مطرح کردن این فرضیه، محو شدن امواج بعد از گذشت مدتی کوتاه بوده است.
دو دنبالهدار که Christensen 266/P و Y2 P/2008 نام دارند، در زمان ثبت شدن سیگنال WOW در حال عبور از آن نقطه از فضا بودهاند، اما این دو هرگز تا سال 2006 کشف نشدند.
برای ارزیابی این فرضیه، این تیم تحقیقاتی بین نوامبر سال 2016 تا فوریه سال 2017 دویست طیف رادیویی را مشاهده کردند. طبق یافتههای به دست آمده از این مشاهدات، دنبالهدار Christensen 266/P امواجی رادیویی با فرکانس هزار و چهارصد و بیست مگاهرتز از خود ساطع میکند که دقیقا برابر فرکانس سیگنال ناشناخته دریافت شده در 40 سال قبل است. آنها برای اطمینان از یافته خود، تلسکوپ رادیویی را یک درجه جابهجا کردند. همانطور که انتظار میرفت سیگنال ناپدید شد و تنها زمانی مجددا بازگشت که تلسکوپ مجددا به سمت دنبالهدار قرار گرفت.
البته دنبالهدار Christensen 266/P رفتار نامتعارفی را از خود به نمایش نگذاشته بود. محققان سه دنبالهدار دیگر با نامهای EW90 P/2013 و همچنین J1-A P/2016 و 237P/LINEAR را مورد آزمایش قرار داده و متوجه شدند که تمامی آنها سیگنالی با فرکانس یکسان از خود ساطع میکنند.
به عنوان نتیجهگیری میتوان گفت اگرچه ممکن است امواج ناشناخته از سوی فضا در سال 1977 توسط دنبالهداری به جز Christensen 266/P ایجاد شده باشد، اما در هر صورت ریشه آن به این دسته از اجرام آسمانی برمیگردد و نمیتوان آن را به موجودات فرازمینی نسبت دارد. نتایج کامل این مطالعه در مجله آکادمی علوم واشنگتن منتشر شده است.
حکیم سنایی در باغ حقایق :
واو اوَّه وفای دینش داد
رتبت و قربت یقینش داد
پس چو واو از میان اوَّه رفت
مانده آه مجرد اینت شگفت
عارف عطار در مصیبت نامه :
ها ز باطن و واو از ظاهر بود
معنی هو اول و آخر بود
گر بهای هو اشارت میکنی
ور ز واو او عبارت میکنی
ها بیفکن واو را آزاد کن
بنده شو بی ها و واوش یاد کن
آیا این ابیات سروده شده توسط حکیمان و عارفان بزرگ پارسی و فارسی زبان با سیگنال واو ارتباطی دارند. آیا خود آنان این صدا و علامت تعجب را شنیده اند و فقط هنرمندانه با کلمات و حرف واو بازی کرده اند. خوانندگان گرامی اگر در این زمینه تفسیر و تعبیری دارند، ما را از دریافت آن بی نصیب نگذارند.
سلام به دوست داران هوشمندان فرا زمینی و کیهان شناسی و نجوم.
آیا میتوانیم به گذشته و آینده سفر نمائیم طوریکه بتوانیم جزئیات طرح خلقت و آفرینش را از ازل تا به ابد بطور عینی مثل یک فیلم مستند در مقابل دیدگان خود نمایان سازیم؟
امروزه بیشتر متفکرین بر این باورند که این سفر غیر ممکن است، و مسیر زمان فقط یک جهت دارد و آنهم به سمت آینده بوده و دارای افق مادیست و عبور از آن به صورت جهش کوانتایی غیر ممکن! این خود نمایانگر این واقعیت است که همه چیز در راس زمان قرار دارد و آنهم خود لحظه ای به طول زمان پلانک بیش نیست. بنا براین نه گذشته وجود دارد و نه آینده. حال سفر به گذشته و آینده به چه معنا؟
برای چند لحظه تصور کنیم که در فضای به ظاهر لایتناهی کل کیهان غیر از کهکشان راه شیری خودمان هیچ کهکشان دیگه ای به طور واقعی وجود نداشته باشد! و همه کهکشانهای قابل رویئت توسط تلسکوپ هابل تصاویر فضایی به جا مانده از گذشته های دور و نزدیک کهکشان خودمان به صورت خاطرات تصویری باقی مانده در فضای چهار بعدی زمان و مکان باشند.
نزدیک ترین کهکشان همسایه که با سرعت زیادی به سمت کهکشان خودمان در حال حرکت است ، راه شیری یا گالاکسی آندرومِدا نامیده میشود که حدود دو میلیون و نیم سال نوری از راه شیری خودمان دور است. این کهکشان واقعیت عینی ندارد بلکه گذشته ۲،۵ میلیونی سال نوری کهکشان خودمان میباشد و نزدیک شدن عینی آن به این معناست که راه شیری خودمان به گذشته خود نزدیک میشود که گذشته خودرا از نزدیک مشاهده نماید. طبق این نظریه در آینده های دور دست برای انسان با پیشرفتهای تلسکوپها این امکان فراهم خواهد شد که منظومه شمسی خودمان را در کهکشان همسایه رد یابی نماید و گذشته آنرا بطور عینی مورد مشاهده قرار دهد! از این طریق به نظر من سفر عینی به گذشته میسر میباشد و نه از طریق سوار شدن بر ماشین زمان. طبق این نظریه دو نوع حرکت در زمان و در عین واحد در دو جهت مختلف وجد دارد که در جزئیات به سمت آینده و در کل به سمت گذشته و آنهم بطور همزمان صورت میگیرد. انگار راه شیری خودمان به عنوان تنها کهکشان عینی در کل جهان یک موجود زنده که دارای روح و روان و جسم بوده و در حرکت خود میخواهد گذشته و آینده خودرا در مقابل دیدگان روحی خود داشته باشد! در آینده های بسیار دور دست زمانی که کهکشان آندرومدا به فاصله دوهزار سال نوری به کهکشان خودمان رسیده باشد و به شرط آنکه نسل انسان تا آن زمان روی کره زمین منقرض نشده باشد انسانها می توانند از طریق تلسکوپ بطور عینی تولد و زندگی و معراج مسیح را تجربه کنند!
سفر به گذشته غیر از این تصویر خیالی، طور دیگه ای امکان پذیر نمی باشد. در مورد سفر به آینده هم هیچگونه جای نگرانی جایز نیست همه ما آنرا عیننا تجربه خواند کرد.
با سلام مجدد خواستم که تاریخ داستان بالا را به خدمت علاقه مندان برسانم : پنجم ماه مارس سال ۲۰۰۳ میلادی :
05.03.2003
بنابراین حدود شانزده سال پیش.
با سلام خدمت همه علاقه مندان و برگزارکنندگان این سایت،
میخواهم داستانی را خدمت شما عرض نمایم که شاید دور از موضوع نباشد! سن چهل و هشت سالگی در آشپز خانه نشسته بودم و پس از صرف صبحانه هنوز فنجان قهوه نیمه پر بود و به نوشیدن آن مشغول بودم، پنجره آشپزخانه به سمت شرق میباشد و نگاه من از پنجره به دور دست ها خیره شده بود که ناگهان صدایی از سقف به گوشم رسید : ” واو ” یا ” wow ”
این کلمه در زبان انگلیسی و آلمانی علامت تعجب را می رساند.
این صدا از جنس امواج الکترو مغناطیس نبود بلکه شبیه صدای انسان بود اما متمرکز مثل اشعه لیزر ؛ مثل یک نخ باریک با زاویه ای تقریبا ۲۳ درجه با خط عمود بر گوش راستم از سقف فرود آمد و در گوش راستم طنین افکند! تا آن زمان از سیگنال رادیویی ” واو ” چیزی نشنیده بودم، اما اطلاع داشتم که سازمان فضایی آمریکا به نام ” ناسا ” پیامهای رادیویی به فضا ارسال میدارد به امید اینکه پاسخی از هوشمندان فرازمینی دریافت نماید. این اتفاق برایم چیز زیاد مهمی نبود، همان روز پس از شنیدن صدا که حدود ساعت ۹.۵ صبح به وقت آلمان به مرکز شهر رفتم و پس از انجام بعضی وظایف روزمره دوباره به منزل برگشتم ، هنگام غروب تقریبا ساعت ۷.۵ بعد از ظهر در اتاق نشیمن مشغول نگاه کردن تلویزیون بودم و نگاهم این بار به سمت جنوب بود که همان صدا را
” واو ” دوباره به همان آهنگ و شکل و شدت شنیدیم که نا خودآگاه لحظه ای به سقف نگریستم.خودم هیچگونه تفسیر روشنی از این اتفاق یا پدیده ندارم. برای اینکه داستان به درازا نکشد سعی میکنم از حاشیه روی خودداری نمایم.اما داستان بخش دیگه ای دارد که شاید علاقه مندان بتوانند با شنیدن آن به من کمک کنند که حد اقل تفسیر روشن و قانع کننده ای از این تجربه روحی و روانی حاصلم گردد. در جامعه آلمان یک بازی اعانه ملی وجود دارد به نام ” Toto Lotto ” که فقیران این جامعه به امید اینکه برنده شوند مقدار ناچیزی از درآمد خود را پرداخت میکنند و در بازی شرکت مینمایند.بلیت شرکت در بازی دارای دوازده جدول است و هر جدول از چهل و نه خانه تشکیل شده و اعداد یک تا چهل ونه در خانه ها درج شده است. ترکیب شش عددی اگر در قرعه کشی در آید صاحب آن بلیط طبق تبلیقات تجاری بیشتر از یک ملیون یورو برنده خواهد شد! من هم ساده و از دنیا بی خبر در بازی هفته ای یک بار شرکت میکردم و حدود چهار و نیم یورو بابت آن پرداخت می کردم. نتیجه قره کشی حدود ساعت یک ربع به هشت بعد از ظهر در روز شنبه هر هفته از طریق کانال سراسری شبکه ۲ آلمان مستقیم پخش میشود و شرکت کنندگان از نتیجه برد و باخت خود آگاه میشوند. آن روزی که من دوبار آن صدا را شنیدم مصادف با برنده شدن خودم به عنوان نفر دوم در سراسر کشور آلمان بود. نتیجه های پولی را دو روز بعد یعنی روز دوشنبه اعلام می کنند و از طریق روزنامه و متن ویدئویی میتوان از آن آگاهی پیدا کرد. بر خلاف انتظار من میلیونر نشدم و حدود ۲۶ هزار یورو به من تعلق گرفت. اعدادی که من انتخاب کرده بودم به شرح زیر میباشند :
۵ ۱۴ ۲۳ ۳۲ ۴۱ ۴۸
از اداره بر گذار کننده این بازی سوال کردم که چرا این بار خبری از میلیون نیست، کتبا جواب دادند که در سراسر آلمان همزمان ۱۱۷ نفر همین اعداد را انتخاب نموده اند و سهم هر کدام به همان میزان است که به شما تعلق گرفته است!
حال توجه شما عزیزان را به محاسبه زیر که چند ماه بعد از اتفاق اشاره شده تصادفی توسط خودم صورت گرفت جلب می نمایم:
۱۱۷ =۵+۱۴-۲۳+۳۲+۴۱+۴۸
و تعداد برندگان برابر با ۱۱۷
مغازه ای که بلیط خودرا در آنجا تحویل داده بودم دارای پلاک شماره ۱۱۷ میباشد. حال حقیقتا نمی دانم که در این اتفاق و محاسبات دست انسان در کار بوده یا دست خداوند؟
سبگنالهای فضایی