ما انسانها دارای حسها و ادراکی هستیم که علم زیست شناسی آنها را حواس پنجگانه نام نهاده است. این حواس ما را در درک بهتر از محیط پیرامون و عناصر و پدیدهها یاری میکنند و درواقع وسایل ارتباطی بدن با محیط خارج است. برای مثال اگر درگاههای ورودی یک کامپیوتر را در نظر بگیریم شاید کیبورد و موس حکم دهان ما، وب کمها حکم چشمان و میکروفون حکم گوشهای ما را داشته باشند.
حس بویایی انسان را قادر میسازد تا رایحههای موجود در طبیعت را تشخیص دهد، حس شنوایی از طریق تغییر بسامد امواج صوتی به مغز این امکان را میدهد که صداهای اطراف را شناسایی کرده و آنها را از یکدیگر تشخیص کند. علم کنونی بشر تاکنون توانسته این 5 حواس حیاتی را در بدن انسان تشخیص دهد اما به احتمال زیاد بدن ما دارای حواس نا شناخته دیگری است. یکی از این حواس ناشناخته همان حس ششم است که درواقع چیزی فراتر از سایر حسهای فیزیکی ماست.
پرندگان و سایر موجودات زنده نیز دارای حواس پنجگانه هستند اما میزان قدرتمندی آنها متفاوت است چراکه هر موجود زنده بنابر نیازهای خود و شرایط زندگی توانسته تعدادی از حواس خود را ارتقا دهد. برای مثال پرندگان دارای چشمانی بسیار تیزبینتر از سایر موجودات هستند یا پستانداران دارای مشامی فوقالعاده قوی هستند.
این حواس حیوانات را یاری میکنند که خطر را شناسایی کرده و مواقع شکار بتوانند بهتری عملکرد را داشته باشند. شاید جالب باشد بدانید چگونه پرندگان مسافتهای بسیار طولانی اغلب تا چندین هزار مایل را بدون گم کردن راه میپیمایند و درنهایت به مقصد اصلی خود میرسند؟!
پرندگان از طریق حسی به نام magnetoreception که میتوان آن را حس ششم یا حس تشخیص میدان مغناطیسی نام نهاد. پرندگان با استفاده از این حس میتواند جهات جغرافیایی را از طریق میدان مغناطیسی کره زمین تشخیص داده و همانند یک GPS مسیر خود را که یک مهاجرت حماسی است دنبال میکنند.
دانشمندان بر این باورند که انسان نیز دارای حسی مشابه magnetoreception است. دکتر Joe Kirschvink یکی از محققین موسسه فناوری کالیفرنیا یکی از طرفداران این ایده ژئوفیزیکی است و بهشدت معتقد است که بشر نیز توانایی تشخیص میدان مغناطیسی زمین را دارد در همین میان او توانست در یکی از کنفرانسهای ماه آوریل نتایج خیرهکننده آزمایش خود را بر روی حس ششم بشر ارائه دهد.
طبق تحقیقات و آزمایشهای انجام شده مشخص شد که حس ششم یا همان magnetoreception (جذب آهنربایی) در طیف گستردهای از موجودات و انسانها وجود دارد حتی این توانایی در موجودات میکروسکوپی مانند باکتریها نیز وجود دارد چراکه هنگامیکه دانشمندان دستهای از باکتریها را در معرض میدان مغناطیسی قرار دادند مشاهده کردند که این موجودات بسیار کوچک همانند قطبهای آهنربا منظم شده و در یک راستا قرار گرفتند.
Kirschvink بر همین اساس اعلام کرد که اغلب پستانداران همانند سگ این توانایی را در خود پرورش دادهاند. انسان نیز چنین توانایی را در وجود خود دارد اما به دلیل بهره نبردن از آن طی هزاران سال، روش استفاده از آن را فراموش کرده است.
دکتر Kirschvink باوجود تمام مخالفتها ناامید نشد و به انجام آزمایشهایی پرداخت که نتایج آنها بسیار شگفتانگیز بود. او و تیم تحقیقاتیاش از عده داوطلب درخواست کردند تا در میدان مغناطیسی دواری که حول مرکز مشخصی میچرخید قرار گیرند سپس از طریق دستگاههایی مخصوص اقدام به اندازهگیری امواج مغری آنها کردند.
آنها دریافتند هنگامیکه میدان مغناطیسی در جهت خلاف عقربههای ساعت میچرخد، سلولهای عصبی مغز در پاسخ به این تغییرات شروع به تولید فرکانسها و امواج الکتریکی خاصی میکنند. ازآنجاییکه تنها متغیر این آزمایش جهت چرخش میدان بود آنها با اعتمادبهنفس بیان کردند که انسان بهطور ذاتی قابلیت تشخیص میدانهای مغناطیسی و جهتیابی از طریق آنها را دارد اما طی سالیان دراز نحوه استفاده از آن را فراموش کردهاند.
بزرگترین مشکل پیش روی Kirschvink این بود که تاکنون هیچ شخصی موفق به شناسایی اندام یا ارگانی که این حس را دارد، نشده است. آنها نمیدانند که کدام عضو بدن میتواند چنین حسی را درک کند و به آن پاسخ دهد. ممکن است اندام حسگر این توانایی در سمت چپ بدن، راست یا هر عضوی باشد بااینحال تیم تحقیقاتی بهشدت اصرار دارند تا آزمایشهای خود را بروی انسانها و جانوران متعددی انجام دهند. شاید روزی ما نیز بتوانیم مانند پرندگان از تحلیل امواج مغناطیسی مسیر و جهتیابی کنیم…!