پرنسس های دیزنی

10 دلیلی که نشان می‌ دهد پرنسس های دیزنی در دهه های گذشته تغییر کرده‌اند

از 86 سال پیش تا به امروز همواره پرنسس های دیزنی سویه‌های تازه‌ای از خود را به نمایش گذاشته‌اند و انیمیشن‌هایی مانند آرزو با سفید برفی تفاوت‌های بسیاری دارند. در این مطلب به 10 دلیلی پرداخته‌ایم که نشان می‌دهد آن‌ها واقعا با گذر زمان تکامل پیدا کرده‌اند.

کمپانی دیزنی که به عنوان غول انیمیشن‌سازی در جهان شناخته می‌شود؛ طی دهه‌ها توانسته شخصیت‌های ماندگار بسیاری را خلق کند. یکی از این شخصیت‌های دوست‌داشتنی سفید برفی است که محبوبیت‌اش منجر به توسعه‌ و شکل‌گیری شخصیت‌های پرنسس محور بیشتری شد. سفید برفی و هفت کوتوله اولین فیلم بلند کمپانی دیزنی محسوب می‌شود که برای ساخت آن یک بودجه‌ی 1.5 میلیون دلاری هزینه شده بود و در نهایت توانست اثبات کند انیمیشن‌های مناسب کودکان در قالب فیلم‌های سینمایی، می‌توانند بر پرده‌ی نقره‌ای بسیار موفق ظاهر شوند و حتی نظر مثبت مخاطبان بزرگسال را نیز به خود جلب کنند و انقلاب بزرگی در صنعت سینما و فیلم‌سازی رقم بزند.

طی 86 سال گذشته پرنسس های معروف دیزنی بخش مهمی از شخصیت‌های اصلی محبوب و موفق پویانمایی‌های این کمپانی را تشکیل داده‌اند؛ دختران جوان و زیبایی که برای اغلب آن‌ها از شیوه شخصیت‌پردازی مشابه‌ای استفاده شده است. اما این‌ بدان معنا نیست که تمام پرنسس های دیزنی شخصیتی یک خطی و مشابه‌ی یکدیگر دارند؛ زیرا خالقان انیمیشن‌های دیزنی در هر دهه فرم شخصیت‌پردازی‌ و داستان‌گویی خود را تغییر دادند و مولفه‌های جدیدی به قهرمانان و داستان‌های خود اضافه کردند که همین امر دلیل اصلی موفقیت چندساله‌ی آن‌ها بوده است. این تغییرات نشان می‌دهد که فیلم‌های امروز بسیار متفاوت‌تر از 86 سال پیش هستند. در این مطلب 10 دلیلی که اثبات می‌کند آن‌ها متفاوت‌تر از گذشته به نظر می‌رسند، اشاره کرده‌ایم.

فیلم‌های اولیه داستان‌‌محور بودند

پرنسس های دیزنی

داستان‌ اکثر فیلم‌های اولیه‌ی پرنسس‌های دیزنی مانند سفید برفی، براساس افسانه‌های قدیمی خلق شده‌اند. این انیمیشن‌ها به جای تمرکز بر قوس شخصیتی پرنسس‌ها، بیشتر داستان محور بودند و همیشه تغییراتی که در زندگی شخصی آن‌ها ایجاد می‌شد به طور کامل موقعیت‌شان را هم دگرگون می‌ساخت. این تغییرات به خاطر شخصیت‌ و داستان‌های سر راست برای مخاطبان قابل پیش‌بینی بودند.

علاوه بر این‌ها در شخصیت‌پردازی پرنسس‌های دیزنی به جزئیات توجه نشده است و به همین دلیل بخشی از شخصیت ‌آن‌ها مانند سن‌شان در لایه‌ای از ابهامات قرار می‌گیرد.

مفهوم و قصه در اولین شخصیت‌ها

پرنسس های دیزنی

به طور مشخص مخاطب اصلی فیلم‌های دیزنی کودکان هستند؛ بنابراین فیلم‌هایی مانند سیندرلا و زیبای خفته درون‌مایه‌ای روان و ساده‌ دارند. هدف ساخت دیزنی از این شخصیت‌های مصمم آموزش‌هایی برای کودکان بر پایه‌ی اعتمادسازی بوده است.

امروزه تغییر مفاهیم فیلم‌های دیزنی باعث شده ماهیت واقعی آن‌ها از بین برود و محتواهای بسیار پیچیده‌ و جدیدتری مانند آسیب‌ بین نسل‌ها و هوش هیجانی جای خود را به ایده‌های قبلی بدهد.

 پرنسس‌هایی سرسخت و با اراده‌

پرنسس های دیزنی

بین دهه‌های 1980 و 1990 پرنسس‌های جدیدی به جهان انیمیشن‌های دیزنی معرفی شدند که شخصیت‌هایی بسیار مستقل‌، خودمختار، ساختارشکن و شجاعی داشتند و برخلاف زیبای خفته و یا سیندرلا هرگز در انتظار یک قهرمان برای نجات از موقعیت‌های سخت نبودند؛ بلکه آن‌ها در جهت ساخت یک موقیعت بهتر و رسیدن به رویاهایشان به عنوان یک قهرمان برای زندگی خود عمل می‌کردند.

پرنسس‌هایی مانند آریل انیمیشن پری دریایی کوچک، بلا از دیو و دلبر و یاسمین در علاءالدین بسیار جسور بودند و به همین دلیل هرگز نمی‌ترسیدند که علایق و اندیشه‌های خود را بازگو کنند. آن‌ها معمولا نسبت به والدین خود سرکش بودند و شخصیتی متمایزی نسبت به دختران دیگر داشتند. این تغییرات اساسی تا حد زیادی بیان‌کننده‌ی جنبش فمینیستی در حال رشد آن دوره محسوب می‌شد و مخاطبان آن را دوست داشتند.

داستان‌های عاشقانه‌‌ی دهه 1990 تا 2000

پرنسس های دیزنی

برای شخصیت‌هایی مانند سفیدبرفی، آرورا و سیندرلا، احساسات عاشقانه همیشه نیازی در راستای رسیدن به رویاها و آزادی در نظر گرفته می‌شده است. اما مخاطبان هرگز نمی‌توانستند تفاوتی بین تمام شخصیت‌های دیزنی و داستان‌هایی که عموما درگیرشان می‌کرد پیدا کنند؛ زیرا درون‌مایه‌ی تمام این قصه‌ها یکی بود. این جریان علتی شد تا دیگر در فیلم‌های دهه‌های 90 و 2000 شاهد چنین الگوهای تکراری‌ای نباشیم.

با معرفی و طراحی یک قهرمان سرسخت، دختری پدید آمد که دوستی و نزدیک شدن به آن سهل بود، بنابراین برای تماشاگران لازم بود بستری فراهم شود تا باور کنند این زوج عاشق یکدیگر شده‌اند.

اهداف و رویاهایی مشخص‌

پرنسس های دیزنی

در گذشته تمام هدف پرنسس های دیزنی رسیدن به آزادی و عشق بود. اما تعریف عشق برای شخصیت‌های دوران رنسانس در چنین سطحی تعریف می‌شد که برای دست یابی به آن باید کاملا شجاعانه و مستقل از موقعیت‌های بحرانی عبور کنند. همچنین آن‌ها اهدافی کاملا مشخص داشتند که معمولا با ساختارشکنی همراه می‌شد.

برای مثال آریل قصد داشت در پری دریایی کوچولو بخشی از دنیای انسانی باشد. یاسمین می خواست آزاد باشد تا زندگی عادی‌ای را تجربه کند و همسرش را در علاءالدین انتخاب کند و مولان آرزو داشت پدرش را از کشته شدن در جنگ نجات دهد. این شخصیت‌ها هرکدام به مراتب در مکان و زمان مناسبی در کنار اهدافش‌شان عشق را هم یافتند، اما هرگز عشق تمام هدف آن‌ها محسوب نمی‌شد.

دختر گیسو کمند، پرنسس تروپ را از بین برد

پرنسس های دیزنی

کمپانی بزرگ انمیشن‌سازی دیزنی در سال 2010 اولین قهرمان انیمیشن CGI خود را با شخصیتی پرنسس محور به جهان سینما معرفی کرد. بازگشت افسانه‌ی کلاسیک دختر گیسو کمند به جهان انیمیشن‌ها و ایجاد تغییراتی اساسی روی آن به خودی خود هدف بزرگی به حساب می‌آمد.

شیوه‌ی پرداخت عشق در دختر گیسو کمند، درست مانند قصه‌های یک دهه قبل از خود بود. به همین دلیل داستان کلاسیک راپونزل طوری تغییر کرد که شخصیت دختر در آن مانند مولان و یاسمین، قهرمان زندگی خود باشد. پس نویسندگان این فیلم ساختار داستان را طوری تغییر دادند که به جای شاهزاده‌ای خوش تیپی که از برج راپونزل بالا می‌رود یک دزد تحت تعقیب جایگزین آن می‌شود و در تمام قصه با راپونزل همراه است تا او به آرزوهایش برسد.

فیلم‌های مدرن با قهرمان‌های جدیدی

پرنسس های دیزنی

دیزنی در قصه‌های جدید خود شرورهای شیطان صفت دوران قدیم را با آدم‌های دوست‌داشتنی‌ای که در نهایت به خاطر انجام دادن یک اشتباه رستگار می‌شوند، جایگزین کرده است. شخصیت این انیمیشن دختری به نام میرابل است که در یک خانواه‌ای با قدرت جادویی زندگی می‌کند و میرابل تنها فرد خانواده محسوب می‌شود که این قدرت جادویی‌ای را ندارد. اما او مجبور می‌شود در طی داستان بدون هیچ ویژگی غیر طبیعی قهرمان خانواده‌اش باشد.

با وجود اینکه شخصیت میرابل و داستانی این انیمیشن بسیار متمایز است اما همچنان در دنیای دیزنی به عنوان یک پرنسس معرفی و شناخته می‌شود. این شخصیت به جای داشتن یک نامادری شرور و یا جادوگری وحشتناک، یک مادربزرگی دوست داشتنی و مهربان دارد که میرا باید تلاش کند تا چیزهایی را به او بفهماند.

انیمیشن موانا نمونه‌ی دیگر این شیوه از فیلم‌ها با تغییراتی مهم در داستان‌سرایی است. شخصیتی که باید قهرمان تمام عیار یک موقعیت باشد.

تنوع نژادی و فیزیکی پرنسس‌های اخیر دیزنی

پرنسس های دیزنی

دیزنی پس از ساخت انیمیشن‌های پرنسس محور با مشخصه‌های تکراری، اینبار به سراغ ساخت انیمیشن‌هایی درباره‌ی قهرمانانی با نژادهای مختلف می‌رود. در دهه‌های اخیر چشم‌گیرترین تغییر  پرنسس‌های دیزنی تنوع بیشتر نژادی و فیزیکی آن‌ها نسبت به پیشینیان‌شان بوده است. استودیوی دیزنی قبل‌تر با روایت‌ داستان‌هایش در دوره‌ی رنسانس این کار را با انیمیشن‌های مولان، پوکاهونتاس و علاءالدین امتحان کرده بود. این تنوع و تغییر درواقع راهی برای خروج از افسانه‌های اروپایی نمادین با هدف‌های آرمان‌گرایانه به حساب می‌آید.

تمام این فیلم‌ها بدون همکاری با افرادی که به خود آن فرهنگ‌ها تعلق داشتند ساخته شده بود. اما اکنون دیزنی در ساخت فیلم‌هایی با این ویژگی‌ها با طیف گسترده‌ای از قومیت‌های متنوع همکاری می‌کند و این امر باعث شده که در شخصیت‌پردازی آن‌ها تنوع زیادی از توانایی‌های فیزیکی و رفتاری متنساب با همان فرهنگ‌ها به خوبی پرداخت شود.

قصه‌های عاشقانه کمرنگ شدند

پرنسس های دیزنی

انیمیشن منجمد (Frozen) که در سال 2013 منتشر شد، یکی از محبوب‌ترین فیلم‌های چند سال اخیر دیزنی محسوب می‌شود. درواقع این فیلم روندی روبه جلو، چالش برانگیز و رادیکالی‌ برای پرنسس‌های دیزنی به ارمغان آورد و توانست با تحسین‌های بسیاری همراه شود.

دو شخصیت اصلی فیلم یعنی آنا و السا در اول فیلم در نقش پرنسس به مخاطبان معرفی شدند و این تصور را ایجاد کرد که احتمالا بازهم با همان روش‌های قدیمی، فرم‌های مشخص و الگوهای شخصیتی تکراری دیزنی روبه رو خواهیم شد، اما درواقع شاهد نمایشی از یک عشق متفاوت بین دو خواهر بودیم.

جایگزینی شخصیت‌های خوب با قهرمان‌های شگفت‌انگیز

پرنسس های دیزنی

مهم‌ترین تغییر جالب‌توجه پرنسس های دیزنی، معرفی شخصیت‌های تحسین شده و قهرمان است. این قهرمانان تازه خلق شده، ویژگی‌های مشترک قابل توجهی دارند و تبدیل به مولفه‌ای مهم برای خلق شخصیت‌های جدید شده اند.

این روش با تغییر در شخصیت راپونزل که باعث خلق دختر گیسو کمند شد، آغاز می‌شود و تا همین فیلم‌های اخیر مانند شخصیت‌ انیمیشن آرزو ادامه پیدا می‌کند. تقریبا تمام شخصیت‌های این پرنسس‌ها پیرو راپونزل دمدمی مزاج و بی دست و پا بوده‌اند. شخصیت‌هایی مانند آنا، موآنا و میرابل براساس کاراکتر راپونزل شکل گرفتند. دیزنی می‌گوید هدف اصلی این تغییرات و تفاوت‌ها در مقایسه با شخصیت‌های اولیه در این است که آن‌ها با مخاطبان جوان ارتباط برقرار کنند و همچنین به آن‌ها یاد بدهیم به جای یک پرنسس کامل، می‌توانند خودشان باشند.

با وجود همه‌ی این تفسیرها و دلایل، شخصیت‌های جدید مجموعه‌ی دیزنی مورد انتقادهای بسیاری هم قرار گرفته است. اما موفقیت بزرگ دیزنی در این روند 86 ساله از جمله در فیلم‌هایی مانند Moana و Frozen، اثباتی بوده برای مسیر درستی که در خلق شخصیت‌های جدید داشته است.

همچنین الگوهای قدیمی رفتاری و شخصیتی در کاراکترهای این کمپانی انیمیشن‌سازی مسیری خواهد شد برای فرانچایزهای بعدی و و احتمالا در دهه‌های آینده پرنسس های دیزنی به تکامل خود ادامه خواهند داد.

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*