استیو جابز، بنیانگذار اپل و جزو تأثیرگذارترین افراد تکنولوژی که بعد از مرگش، تیم کوک جای او را گرفت. کدام مدیرعامل بهتری برای اپل بود؟
در سرزمینی که اپل نام دارد، حماسهای بینظیر رقم خورده است. حماسهای از نوآوری، خلاقیت و رهبری. در این سرزمین، دو پادشاه افسانهای تاج و تخت را به دست گرفتهاند و هر یک به شیوهای منحصر به فرد، امپراطوری اپل را به سمت پیشرفت و تعالی بردهاند.
نخستین پادشاه این سرزمین، استیو جابز بود. جادوگری با چشمان نافذ و ذهنی سرشار از ایدههای ناب که همه او را با لباس یقه اسکی مشکی معروفش با یک شلوار جین آبی و یک عینک میشناسند. او با عصای جادویی خلاقیت خود، محصولاتی شگفتانگیز خلق کرد که هر یک به نوبه خود باعث تحول در دنیای فناوری شدند. جابز با سخنانی آتشین و شور و اشتیاق وصفناپذیر، پیروانش را مجذوب خود میکرد و آنها را به انجام کارهای خارقالعاده ترغیب میکرد.
اما پس از مرگ جابز افسانهای، پادشاه دیگری بهنام تیم کوک زمام امور را به دست گرفت. او با اتکا به تیزهوشی و مهارتهای مدیریتی خود، امپراطوری اپل را در مسیر ثبات و استحکام قرار داد. کوک با صبر و حوصله و تدبیری مثالزدنی، چالشهای پیش روی شرکت را یکی پس از دیگری از میان برداشت و میراث جابز را به بهترین نحو حفظ و توسعه داد.
هر یک از این دو، سبک رهبری خاص خود را داشتند. جابز با قاطعیت و جسارت فرمانروایی میکرد و از به کارگیری ایدههای نو و جسورانه هیچ ابایی نداشت. اما کوک با ظرافت و دیپلماسی بر میز مدیرعاملی تکیه زده و با اتکا به برنامهریزی دقیق و کار تیمی، غول بزرگ آمریکایی را اداره میکند.
درست است که جابز و کوک در سبک رهبری خود تفاوتهای بسیاری دارند، اما هر دوی آنها در یک چیز مشترک هستند: عشق بیحد و مرز به کمپانی اپل و تعهد راسخ به ارتقای جایگاه آن در دنیای فناوری.
حماسه این دو پادشاه هنوز به پایان نرسیده است. امپراطوری اپل همچنان در حال گسترش و پیشرفت است و آینده روشنی را پیش روی خود میبیند. بیشک، نام و یاد جابز و کوک تا ابد در تاریخ این شرکت جاودانه خواهد ماند.
اپل، بزرگترین کمپانی جهان
پیش از آنکه به مقایسه این دو رهبر بپردازیم، نگاهی گذرا به جایگاه کنونی اپل خواهیم انداخت. صرف نظر از اینکه شما طرفدار دوآتشه محصولات این کمپانی باشید، تمام تولیدات آن را به باد انتقاد بگیرید یا اصلا هیچ حس خاصی نسبت به آنها نداشته باشید، نفوذ و تاثیرگذاری اپل انکارناپذیر است. در حال حاضر، اپل با ارزش سهام نزدیک به سه تریلیون دلار، بر سکوی برترین شرکت جهان تکیه زده است. بگذارید این عظمت را با یک قیاس اپل-گونه درک کنیم: ارزش سهام اپل معادل با هزینه خرید نزدیک به ۸۵۰ میلیون دستگاه هدست واقعیت مجازی اپل ویژن پرو است.
موفقیت خیرهکننده اپل در طول دهههای گذشته، به خوبی از طریق رهبری دو چهره کلیدی که سکان این کمپانی را در دوران اوج آن به دست گرفتهاند، قابل درک است.
استیو جابز و تیم کوک، دو مدیرعامل موفق اپل
در ادامه به بررسی تاریخچه مدیریت تیم کوک و استیو جابز در رأس شرکت اپل خواهیم پرداخت و اتفاقاتی که در دورههای مدیریتی این دو فرد تأثیرگذار رخ داده را با یکدیگر مقایسه میکنیم.
روزهای اولیه استیو جابز
پیش از آنکه استیو جابز بهعنوان یک پیشرو در حوزه فناوری شناخته شود، سفری پر فراز و نشیب را از جایگاهی ساده آغاز کرد. او در ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۵ توسط پدر و مادری به نام پل و کلارا جابز در سانفرانسیسکو متولد شد. سالهای اولیه زندگی استیو با کنجکاوی و روحیه سرکشی که گاهی میتوانست مانعی بر سر راه تحصیلاتش باشد، رقم خورد. شیفتگی جابز به الکترونیک و بهطور خاص فناوری در دوران نوجوانی او آشکار شد، اما این علاقه از همان سنین پایین با تمایل شدیدی به هنر نیز همراه بود. این دو ویژگی، یعنی در هم تنیدگی هنر و فناوری، بعدها تأثیر بسزایی بر فلسفه طراحی جابز در محصولات اپل گذاشت.
جستجوی دانش او را در نوجوانی به سمت فعالیتهای جالب بسیاری سوق داد. جالبترین اقدام او، تماس با بیل هولت، یکی از بنیانگذاران کمپانی اچپی، در دوازدهسالگی برای درخواست قطعات الکترونیکی اضافه بود که منجر به کارآموزی تابستانی او در اچپی شد. جابز پس از پایان دبیرستان، برای مدت کوتاهی به کالج خصوصی رید رفت اما بعداً آن را ترک کرد. دلیلی که او برای ترک تحصیل ذکر کرد، هزینه بالای این کالج، به ویژه برای والدین طبقه کارگرش بود.
جابز در سخنرانی فارغالتحصیلی سال ۲۰۰۵ در استنفورد گفت: «در آن زمان، همه پساندازی که پدر و مادرم در طول زندگیشان جمع کرده بودند را خرج میکردم. بنابراین تصمیم گرفتم ترک تحصیل کنم و به این باور برسم که همهچیز درست پیش خواهد رفت. در آن زمان، تصمیم بسیار ترسناکی بود، اما با نگاهی به گذشته، میتوانم بگویم که این یکی از بهترین تصمیمهایی بود که تا به حال گرفتهام.» جابز در ادامه توضیح داد که به مدت یک سال و نیم دیگر به صورت پراکنده در برخی کلاسهای کالج شرکت کرده و در نهایت آنجا را ترک کرده است.
آغاز دوستی جابز و وزنیاک
پیش از دوران تحصیل در کالج رید، استیو جابز با یکی از مهمترین دوستان آیندهاش، استیو وزنیاک آشنا شده بود. دوستی جابز و وزنیاک، دو چهره نوآور با مهارتهای مکمل هم، زمینهساز شکلگیری یکی از بهیادماندنیترین همکاریها در تاریخ فناوری شد. دوستی آنها در دبیرستان هومستد در کوپرتینوی کالیفرنیا شکوفا شد، جایی که شور مشترک به الکترونیک و روحیه سرکش، آنها را به هم نزدیک کرد.
استعداد فنی وزنیاک و دیدگاه کارآفرینی جابز، رابطهای همزیستی را شکل داد که بعدها در تلاشهای مشترکشان نقشی اساسی ایفا کرد. اولین پروژه مشترک این دو، «جعبهی آبی» بود. دستگاهی که توسط وزنیاک ساخته شده بود و میتوانست با سیستم تلفن دستکاری شده و تماسهای راه دور رایگان برقرار کند. جابز بلافاصله پتانسیل فروش چنین دستگاهی را درک کرد و سپس فروش این دستگاه را آغاز کردند تا اینکه توسط پلیس دستگیر شدند.
با این حال، مهمترین اختراع وزنیاک بهنام “Apple I” در سال ۱۹۷۵ رقم خورد. پس از نشان دادن اختراع خود به جابز، این دو دوست با تأسیس کمپانی “Apple Computer” در گاراژ خانه والدین جابز، تاریخساز شدند. با معرفی Apple I، بذرهای انقلاب در حوزه فناوری کاشته شد. جابز با درک پتانسیل فراتر از حلقه سرگرمی، تلاشها برای تأمین سرمایه به منظور تولید انبوه این اختراع را رهبری کرد.
تحول واقعی اپل در سال ۱۹۷۷ رقم خورد، زمانی که مایک مارکولا متقاعد شد تا برای دریافت یک وام بانکی ۲۵۰ هزار دلاری برای اپل ضمانت مشترکی را امضا کند. مارکولا در ازای این کمک، صاحب یکسوم سهام اپل شد. با پولی که از کمک مارکولا و سرمایهگذاریهای اضافی به دست آمد، جابز و وزنیاک توانستند Apple II را روانه بازار کنند. اپل II، بر خلاف مدل پیشین خود، ماشینی کامل بود که به محض خارج شدن از جعبه میتوانستید از آن استفاده کنید. این مفهوم بهطور خاص برای جابز اهمیت ویژهای داشت.
اولین موفقیتهای اپل چه زمانی بهدست آمد؟
آغاز دهه 1980 میلادی، طلوعبخش ظهور اولیه اپل در عرصه محبوبیت بود و اثرات رهبری کاریزماتیک و دوراندیشانه استیو جابز، بهطور غیرمستقیم در پشت این موفقیتها دیده میشود. این شرکت با تکیه بر موفقیت محصول اپل II، بهسرعت بهعنوان پیشگامی در بازار نوپای کامپیوترهای شخصی مطرح شد. با این حال، اپل III و اپل لیسا نتوانستند موفقیتهای اپل II را تکرار کنند.
در سال ۱۹۸۴، موفقیت اپل هنوز بهطور کامل تثبیت نشده بود، اما با معرفی مکینتاش، تأثیری عمیق بر آینده رایانهها گذاشت. رابط کاربری گرافیکی پیشگامانه آن، تعهد جابز به شکستن مرزهای فناوری و در دسترستر کردن رایانه برای عموم مردم را به نمایش میگذاشت. این امر همچنین تمایل جابز به جنبه هنری رایانهها را برجسته میکرد. توانایی بینظیر او در تلفیق ظاهر با کارکرد در محصولات اپل مشهود بود و بر زیبایی طراحی، بدون خدشهدار کردن عملکرد، تأکید میکرد.
مکینتاش دنیا را با بسیاری از ویژگیهای رایج در رایانههای امروزی آشنا کرد. چیزهایی مانند داشتن رابط کاربری گرافیکی و استفاده از ماوس که اکنون کاملا رایج هستند. یکی از اقدامات کلیدی جابز، گنجاندن فونتهای متعدد در مکینتاش بود. او در دوره مرخصی تحصیلی خود از کالج رید، در کلاسی درباره خوشنویسی شرکت کرد که هنگام طراحی مکینتاش تأثیر بسزایی بر او گذاشت. هرچند این به نظر یک جزئیات کماهمیت میرسد، اما سرآغازی برای رویهای کاملاً استاندارد در دنیای رایانههای امروزی شد.
اخراج جابز از شرکت خودش!
در اواخر دهه ۱۹۸۰، دوره پرآشوبی برای اپل رقم خورد که با کشمکشهای داخلی بر سر قدرت و رابطه پرتنش میان استیو جابز و مدیرعامل وقت، جان اسکالی، همراه بود. جابز در سال ۱۹۸۳ اسکالی را از پپسی به کمپانی اپل آورده بود. نقل است که جابز با این جمله کنایهآمیز، اسکالی را برای پذیرش این موقعیت ترغیب کرده بود: «میخواهی بقیه عمرت را صرف فروش آب قند کنی یا اینکه میخواهی فرصتی برای تغییر دنیا داشته باشی؟»
با وجود نوآوریهای مکینتاش، این محصول آن «ضربه کاری» که اپل در آن زمان برای پیشی گرفتن از کمپانی IBM نیاز داشت، به شمار نمیرفت. جابز که بهطور کامل روی مکینتاش متمرکز شده بود، به بخش توسعه محصولات جدید منتقل شد، که عملاً جایگاهی بیاهمیت محسوب میشد. جابز در واکنش به این اتفاق، تلاش کرد کودتایی در هیئتمدیره علیه اسکالی به راه بیاندازد، اما نقشههایش لو رفت و سرانجام مجبور به استعفا از اپل شد.
خروج جابز از اپل، پایان یک عصر بود. رهبر دوراندیشی که نقشی اساسی در شکلگیری هویت اپل داشت، بهشکل کاملا تشریفاتی شرکت را ترک کرد. اپل در ادامه مسیر بدون یکی از بنیانگذارانش، با دوره عجیب و غریبی مواجه شد. این چرخش در وقایع، گرچه در آن زمان و تا به امروز محل بحث است، در نهایت زمینهساز سفری تحولآفرین برای جابز در خارج از اپل شد.
نخستین روزهای فعالیت تیم کوک
تیم کوک در اول نوامبر ۱۹۶۰ در آلاباما متولد شد. او در محیطی ساده و بیآلایش پرورش یافت. سالهای اولیه زندگی او تحت تأثیر ارزشهای سختکوشی و پشتکاری بود که والدینش، جرالدین و دونالد کوک (به ترتیب کارمند داروخانه و کارگر کارخانه کشتیسازی) در او نهادند. در حالی که جابز در مرکز آنچه بعدها «دره سیلیکون» نامیده شد، بزرگ شده بود، دوران کودکی تیم کوک در شهر کوچک رابرتسدیل در آلاباما سپری شد.
بزرگ شدن در جنوب آمریکا، در دوران جنبش حقوق مدنی، تأثیر عمیقی بر مدیرعامل آینده اپل گذاشت. کوک خاطرات تلخی مثل دیدن سوزاندن صلیب توسط گروهی از نژادپرستان در حیاط خانه یک خانواده سیاهپوست را به یاد داشت. کری کندی، دختر رابرت اف. کندی، به واشنگتن پست گفته است: «باور دارم که بزرگ شدن در آلاباما، در دهه ۱۹۶۰ و دیدن آن وقایع، به ویژه برای کسی که همجنسگراست، او را با خطرات سکوت کردن آشنا کرد.»
استعداد تحصیلی تیم کوک از همان اوایل مشهود بود، او دانشآموزی آرام و ممتاز به شمار میرفت که این کاملاً در تضاد با شخصیت استیو جابز است. او پس از دبیرستان، در سال ۱۹۸۲ موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه آوبرن شد.
حضور کوک در غولهای فناوری IBM و Compaq
پس از اخذ مدرک تحصیلی، کوک در سال ۱۹۸۲ و درست در میانه رقابت شدید با اپل، توسط کمپانی IBM استخدام شد. نقش کوک در مدیریت خط تولید، او را به دل پیچیدگیهای مدیریت زنجیره تأمین و عملیات فرو برد. دوران کاری او در IBM، بینش ارزشمندی درباره پیچیدگیهای یک شرکت فناوری عظیم در اختیارش قرار داد و او را به مهارتهایی مجهز کرد که بعدها سبک رهبری او را تعریف میکرد. در زمان حضور در IBM، او بهصورت مستقیم با مدل تولید «جستبههنگام» (just-in-time) آشنا شد. در این مدل، IBM قطعات مورد نیاز خود را تنها در زمان لزوم سفارش میداد که این امر باعث کاهش هزینهها از نظر مالی و زمانی میشد.
کوک رفته رفته در IBM ترقی کرد و به مدیر بخش توزیع آمریکای شمالی رسید. در حین کار در IBM، او در سال ۱۹۸۸ موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی (MBA) از دانشگاه دوک نیز شد. در سال ۱۹۹۴، کوک از IBM جدا شد و بهعنوان مدیر ارشد عملیات (COO) در بخش فروش مجدد رایانه کمپانی Intelligent Electronics مشغول به کار شد. او در سال ۱۹۹۷ این جایگاه را ترک کرد تا فصل جدیدی از حرفه خود را در کمپانی Compaq بهعنوان معاون بخش مواد سازمانی آغاز کند. در Compaq، او همچنان به تقویت مهارتهای خود در مدیریت زنجیره تأمین پرداخت و نقشی کلیدی در بهینهسازی عملیات شرکت ایفا کرد. توانایی او در پیمایش دنیای پیچیده فناوری همراه با دقتی مثالزدنی در زمینه برتری عملیاتی، توجه بسیاری از ناظران صنعت را به خود جلب کرد.
زمان دوری جابز از اپل
پس از خروج استیو جابز از اپل در سال ۱۹۸۵، مسیر او منحرف شد و او را به سمت کاوش در عرصهها و صنایع جدید سوق داد. فارغ از محدودیتهای ساختار سازمانی، جابز دوره خودشناسی و نوآوری را آغاز کرد که در نهایت باعث بازتعریف نقش او را در دنیای فناوری شد.
یکی از فعالیتهای اولیه جابز پس از خروج، تأسیس کمپانی «NeXT Computer» بود. شرکتی که با هدف تولید ایستگاههای کاری (Workstation) قدرتمند برای بخشهای آموزش و تجارت راهاندازی شد. NeXT صرفاً یک شرکت سختافزاری نبود، بلکه با توسعه سیستمعامل NeXTSTEP، وارد حوزه نرمافزار نیز شد. هرچند NeXT در بازار رقابتی رایانه با چالشهایی روبرو شد، اما به فصل مهمی در داستان جابز تبدیل گشت و زمینهای را برای همکاریها و نوآوریهای آتی او فراهم کرد.
همچنین، در دوران دوری از اپل، جابز روی شرکتی بهنام Graphics Group سرمایهگذاری کرد که بعدها به استودیوی پویانمایی پیکسار (Pixar Animation Studios) تبدیل شد. زیر نظر جابز، پیکسار به نیروی پیشگام در عرصه انیمیشن رایانهای بدل گشت و فیلمهای انقلابی مانند «داستان اسباببازی» را خلق کرد. موفقیت پیکسار نه تنها توانایی جابز را بهعنوان یک فرد دوراندیش تثبیت کرد، بلکه او را به عنوان بازیگری تأثیرگذار در صنعت سرگرمی نیز مطرح ساخت.
با فرا رسیدن دهه ۱۹۹۰، اپل با چالشهایی مواجه شد که این امر باعث شد این شرکت در اواخر سال ۱۹۹۶ کمپانی NeXT را خریداری کند. این اقدام نقطه عطفی برای اپل و جابز به شمار میرفت؛ چرا که بازگشت جابز به شرکتی را که خود او در تأسیسش نقش داشت، رقم میزد و زمینهساز فصل دوم درخشانی میشد که مسیر اپل را از نو تعریف میکرد و میراث جابز را بهعنوان یکی از بزرگترین پیشگامان صنعت فناوری تثبیت میکرد.
بازگشت جابز و ورود تیم کوک به اپل
تا سال ۱۹۹۷، جابز بهعنوان مدیرعامل موقت سکان هدایت اپل را به دست گرفته بود و روند احیای اپل آغاز شده بود. رویکرد دوراندیشانه او و استانداردهای بدون انعطافش در کمپین «تفکر متفاوت» (Think Different) آشکار شد. کمپینی که نه تنها برند اپل را احیا کرد، بلکه زمینهساز ظهور دوباره این شرکت بهعنوان رهبر صنعت تکنولوژی شد.
پس از بازگشت جابز، او به سرعت بهدنبال سادهسازی خط تولید بسیار متورم اپل برآمد. انجام چنین کاری مستلزم اقدامات لجستیکی سنگینی بود. خوشبختانه فردی در دنیای فناوری وجود داشت که تجرفه بسیاری را در حوزه مرتبط با زنجیره تأمین بهدست آورده بود. آن کسی جز تیم کوک نبود. فقط یک مشکل وجود داشت، کوک در آن زمان معاون بخش مواد سازمانی در کمپانی Compaq بود که موقعیتی بسیار امنتر و پرسودتر از کار کردن در اپل به شمار میرفت.
کوک موافقت کرد برای مصاحبه با جابز دیدار کند. جابز در این ملاقات، برنامههای خود را برای اپل و محصول بعدیشان تشریح کرد. برخلاف توصیه دوستانش، کوک این پیشنهاد را پذیرفت و بهعنوان معاون ارشد عملیات جهانی استخدام شد. او تجربه ارزشمندی را در مدیریت زنجیره تأمین و کارایی عملیاتی بهدست آورده بود و میتوانست مهره بسیار تاثیرگذاری برای اپل باشد. انتصاب او نشاندهنده دوراندیشی استراتژیک جابز برای اطمینان از توانایی عملیاتی شرکت بود.
کوک تأثیری سریع و چشمگیری روی عملکرد اپل گذاشت. او زنجیره تأمین اپل را بهینهسازی کرد، میزان موجودی کالا را کاهش داد و فرآیندهای تولید به صرفه اقتصادی را معرفی کرد. این تمرکز بر کارایی، نقشی اساسی در احیای اپل ایفا کرد و زمینهای را برای نوآوری و موفقیت مالی فراهم نمود.
کوک، جادوگر حوزه لجستیک که میتوانست تقریباً به شکل جادویی مشکلات زنجیره تأمین اپل را حل کند، درست در زمان مناسب برای تسهیل عرضه محصول بزرگ بعدی اپل وارد شد. جابز، ذهن خلاقی که تا سر حد وسواس بر عقایدش پافشاری میکرد، نزدیک به ۲۰ سال پیش، نسخه کاملشده ایدههای خود برای مکینتاش را با نام iMac عرضه کرد.
دایره تحریف واقعیت جابز
جابز بهخاطر توانمندیها و کارهای بزرگی که کرده بود، به «دایره تحریف واقعیت» مشهور شد. این اصطلاح که کارمندان اپل برای توصیف نفوذ کاریزماتیک جابز ابداع کردند، ظرفیت عجیب او را برای الهامبخشی، ترغیب و هدایت تیمها به سمت دستیابی به کارهای به ظاهر غیرممکن نشان میداد. هرچند این اعتماد به نفس راسخ میتوانست سودمند باشد، اما در نهایت با واقعیت نیز برخورد میکرد.
دایره تحریف واقعیت جابز از اعتماد به نفس استوار، مهارتهای ارتباطی متقاعدکننده و چشمانداز گیرا برای آینده نشأت میگرفت. جابز قبل از هر چیزی یک فروشنده بود. این موضوع را میتوان با دیدن سخنرانیهای کلیدی متعدد او در اپل، بهویژه سخنرانی به یاد ماندنی معرفی آیفون در سال ۲۰۰۷، به خوبی درک کرد.
در حالی که دایره تحریف واقعیت جابز نیروی محرکی برای رساندن اپل به قلههای جدید بود، اما با چالشهایی نیز همراه بود. فشار شدید و تعقیب بیامان کمال گاهی اوقات روابط را تحت فشار قرار میداد و برآورده کردن انتظارات بالای جابز همیشه آسان نبود. کارمندان اپل به صراحت بیان میکردند که عدم دستیابی به اهداف راسخ تعیینشده از سوی جابز میتوانست منجر به خشم و ناامیدی شدید مدیرعامل شود.
کمال و سادگی
در قلب فلسفه رهبری استیو جابز در دوران تصدی او در اپل، دو اصل در هم تنیده قرار داشت: کمال و سادگی. جابز نه تنها یک آیندهنگر خلاق بود، بلکه یک کمالگرا نیز به شمار میرفت که به ساخت محصولاتی با تلفیقی بینقص از فناوری پیشرفته و طراحی ظریف اعتقاد داشت.
این حس کمالگرایی در تمام وجوه محصولات اپل نمود مییافت. جابز از سختافزار گرفته تا نرمافزار، خواهان برتری بود. او به تکرار و بازنگری بیوقفه شهرت داشت تا اینکه محصولی با استانداردهای سختگیرانهاش مطابقت پیدا کند. این تعهد به کمال، صرفاً تحت تأثیر مشخصات فنی محصولات نبود، بلکه ناشی از اعتقادی ریشهدار بود که بر اساس آن، کاربران علاوه بر دیدن محصولات اپل بهعنوان یک اثر هنری، شایسته بهترین تجربه ممکن بودند.
به گفته جابز، سادگی نهایت پیچیدگی بود. او از این ایده حمایت میکرد که فناوری باید برای همه قابل دسترس باشد و پیچیدگی، مانعی بر سر راه این دسترسی است. محصولات اپل تحت رهبری جابز، با رابط کاربری بصری، طراحی مینیمالیستی و کارایی آسان برای کاربر شناخته میشدند. حذف پیچیدگیهای غیرضروری، به ویژگی بارز رویکرد اپل تبدیل شد و به کاربران این امکان را داد تا بدون زحمت با فناوری درگیر شوند.
علاقه شدید جابز بهسادگی فراتر از خود محصولات بود؛ این علاقه در بازاریابی، بستهبندی و تجربه فروش اپل نفوذ کرده بود. دکوراسیون بینظیر فروشگاههای اپل، بستهبندی ظریف محصولاتش و طراحی بنرهای تبلیغاتی، همگی نشاندهنده تعهد جابز بهسادگی بهعنوان یک اصل راهنما بود.
این ارزشها صرفاً در مورد زیباییشناسی نبودند؛ بلکه در مورد ایجاد ارتباطی احساسی با کاربران بودند. سادگی محصولات اپل بهمنظور بهبود تجربه کاربری، آسانتر کردن دسترسی به فناوری و در چشمانداز جابز، تبدیل آن به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره بود. میراث ماندگار کمال و سادگی همچنان پس از رهبری جابز بر فلسفه طراحی اپل تأثیر میگذارد و تأثیر عمیق این اصول را بر کل صنعت فناوری برجسته میکند.
بیماری جابز و ظهور کوک
درحالیکه استیو جابز، اپل را به قلههای بیسابقهای هدایت میکرد، زندگی شخصی او مسیر تلخی را پیش گرفت. در سال ۲۰۰۳، جابز به نوع نادری از سرطان پانکراس مبتلا شد که نگرانیهایی را در مورد سلامتی او و آینده اپل ایجاد کرد. با این حال، جابز رهبری اپل را با دستاوردهای درخشانی همچون معرفی دستگاههای نمادین این شرکت مانند آیفون و آیپد ادامه داد.
بااینوجود، تأثیر بیماری بر سلامت جابز بهتدریج خودش را آشکار کرد و منجر به مرخصیهای موقت او در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۹ شد. در این دوران بود که تیم کوک، مدیر ارشد عملیات وقت، نقش برجستهتری در هدایت امور روزمره برعهده گرفت. مدیریت ماهرانه کوک در زمان مرخصیهای پزشکی جابز، تواناییهای رهبری و مهارتهای عملیاتی او را به اثبات رساند.
در آگوست ۲۰۱۱، استیو جابز به دلیل ناتوانی در انجام وظایف به علت بیماری، از سمت مدیرعاملی اپل استعفا داد. هدایت شرکت به طور رسمی به تیم کوک واگذار شد و او بهعنوان مدیرعامل جدید اپل معرفی گردید. خروج جابز، پایانی بر یک دوره بود و صنعت فناوری با اشتیاق نظارهگر این بود که کوک در نبودِ همبنیانگذار هوشیار شرکت، چگونه سکان هدایت را به دست خواهد گرفت.
سلامت جابز رو به وخامت گذاشت و او سرانجام در پنجم اکتبر ۲۰۱۱ در اثر عوارض ناشی از سرطان پانکراس درگذشت. درگذشت او، پایانی بر یک فصل در اپل بود، اما میراث ماندگاری بر جای گذاشت که مسیر آینده شرکت را شکل میداد.
اولین چالشهای پیش روی کوک
با پذیرش سمت مدیرعاملی اپل در سال ۲۰۱۱، کوک رهبری شرکتی را برعهده گرفت که زیر نظر استیو جابز به قلههای موفقیت رسیده بود، اما بااینحال در جبهههای متعدد با چالشهایی روبرو بود. یکی از نخستین و برجستهترین چالشها، کشمکشهای داخلی بود، بهویژه اختلافنظر بین کوک و اسکات فارستال، معاون ارشد نرمافزار iOS.
فارستال که چهرهای کلیدی در توسعه iOS و آیفون نمادین به شمار میرفت، بهعنوان فردی باهوش اما تفرقهافکن در اپل شناخته میشد. سبک مدیریتی پرخاشگرانه او و درگیریهای مداومش با دیگر مدیران ارشد، از جمله کوک، منجر به ایجاد تنشهای داخلی شد. کوک که به خونسردی و رویکرد مشارکتمحور شهرت داشت، در پی ایجاد محیط کاری همدلتر بود.
اوج این کشمکشهای داخلی در سال ۲۰۱۲ و با عرضه پر مشکل نقشه اپل (Apple Maps) رقم خورد. این شرکت مجبور به انتشار نامه عذرخواهی عمومی شد، اما فارستال از امضای آن سر باز زد. این اقدام در نهایت منجر به اخراج او توسط مدیرعامل اپل، تیم کوک شد. این تصمیم قاطعانه، زمینه را برای بزرگترین تحول در تاریخ iOS، یعنی عرضه iOS 7 فراهم کرد.
مهمتر از همه، این رویداد نشانگر پایبندی کوک به یکی از آخرین توصیههای کلیدی استیو جابز بود، توصیهای که کوک در مراسم یادبود جابز با همگان در میان گذاشت. کوک گفت:
از آخرین توصیههای او به من و به همه شما این بود که هرگز نپرسید او در این شرایط چهکار میکرد. تنها کاری را انجام دهید که درست است.
تیم کوک چقدر در سمت مدیرعاملی اپل کارآمد است؟
رهبری تیم کوک در اپل با دو ارزش کلیدی تعریف میشود: کارآمدی و فردیت. بر خلاف استیو جابز، کوک به رویکرد منظم و مبتنی بر داده شهرت دارد.
سابقه کوک در مدیریت زنجیره تأمین که در شرکتهایی مانند IBM و Compaq به دست آمده، تأثیری عمیق بر کارآمدی عملیاتی اپل داشته است. تحت رهبری او، زنجیره تأمین اپل به الگویی برای این صنعت تبدیل شده و با به حداقل رساندن سطوح موجودی، کاهش زمان سررسید سفارشات و تضمین فرآیند تولید روان، کارآمدی را افزایش داده است. این تأکید بر کارآمدی، نه تنها موجب صرفهجویی در هزینهها شده، بلکه امکان پاسخگویی سریع اپل به تقاضای بازار را نیز فراهم کرده است.
تعهد کوک به کارآمدی، فراتر از زنجیره تأمین رفته و به جنبههای مختلف شرکت گسترش یافته است. یکپارچهسازی خطوط تولید و حذف ویژگیهای اضافی از نرمافزار اپل نیز نشاندهنده اهتمام او به حداکثر رساندن کارآمدی بدون خدشهدار کردن کیفیت است. این با تغییر تفکر درباره انواع خدماتی که اپل میتواند ارائه دهد، به خوبی همخوانی دارد و منجر به معرفی سرویسهای اشتراکی مانند Apple Music و +Apple Fitness شده است. البته در این بین پروژههای ناموفق بزرگی هم وجود داشت. بهطور مثال باید به پروژه اتومبیل خودران اپل اشاره کرد که در نهایت لغو شد و فقط هزینههای هنگفتی را روی دست اپل گذاشت.
در حالی که کارآمدی ستون اصلی رهبری کوک به شمار میرود، او همچنین بر فردیت و به دنبال آن انسانیت با افزایش فعالیتهای خیرخواهانه اپل تأکید ویژهای دارد. اپل تحت رهبری کوک، از نظر فرهنگ سازمانی نیز فردیت را پذیرفته است. این شرکت کارکنان خود را تشویق میکند تا خلاقانه فکر کرده و دیدگاههای منحصر به فرد خود را ابراز نمایند. ابتکاراتی مانند «همه ما میتوانیم کد بنویسم» (Everyone Can Code) با ورود برنامهنویسی به کلاسهای درس، به پرورش نسل آینده شرکتهای فناوری کمک میکند.
توازن ظریف میان کارآمدی و فردیت، هسته فلسفه رهبری کوک را تشکیل میدهد. کوک با پیوند دادن برتری عملیاتی به تعهد به نوآوری و بیان فردی، اپل را به سمت دورهای از موفقیت مداوم هدایت کرده است و ضمن حفظ جایگاه خود بهعنوان رهبر صنعت فناوری، نیازها و ترجیحات متنوع کاربران جهانی خود را در نظر میگیرد.
آینده شرکت اپل
اپل تحت رهبری کوک همچنان به شکوفایی خود ادامه داده است و جایگاه خود را بهعنوان یک غول فناوری جهانی تثبیت کرده است. با این حال، روح استیو جابز تا به امروز در تمامی محصولات اپل جاری است. آینده این شرکت نیز همچنان یک راز خواهد بود. رونمایی از محصول جدید بزرگ بعدی اپل، یعنی هدست واقعیت ترکیبی اپل ویژن پرو که بهتازگی اتفاق افتاده، احتمالا آخرین محصول کاملاً جدید اپل تحت رهبری کوک باشد. اکنون همه منتظرند تا عملکرد اپل در حوزه هوش مصنوعی را هم ببینند. در حال حاضر که اپل در دنیای هوش مصنوعی غریبه است و سامسونگ، رقیب دیرینه آن در جبهه اندروید موفق شده بهخوبی در آن عرضه اندام کند. علاوه بر این ما منتظیم تا اولین گوشی تاشو اپل را هم از نزدیک ببینیم. در حالی که حتی شرکتهای کوچک چینی نیز گوشیهای تاشو خودشان را تولید کردهاند، اپل هنوز تصمیمی برای ورود به این بازار نگرفته است.
کوک در مصاحبهای مطرح کرده که «ما شرکتی هستیم که به برنامهریزی برای جانشینی اعتقاد داریم، بنابراین برنامههای جانشینی بسیار دقیقی داریم». او همچنین میگوید «وظیفه من آمادهسازی چندین نفر برای جانشینی است. من واقعاً میخواهم مدیرعامل بعدی از درون اپل بیاید». اگرچه بهزودی مشخص نخواهد شد که چه کسی پس از کوک رهبری اپل را بر عهده خواهد گرفت، اما واضح است که جانشین او باید جای خالی دو شخصیت بزرگ را پر کند و در این راه کار بسیار دشواری خواهد داشت.