یک سیاه چاله عجیب به دلایلی نامعلوم، هر 9ساعت یک‌بار، 100برابر روشن تر می‌شود!

اخیرا دانشمندان رفتاری غیرمعمول از یک سیاه چاله عجیب رویت کردند. این سیاه چاله در بازه‌های زمانی 9 ساعته، ناگهان 100برابر روشن‌تر می‌شود و سپس بلافاصله به حالت عادی باز می‌گردد!

سیاه چاله ها به خودی خود، پدیده های بسیار عجیبی هستند. اما با این حال، هرازگاهی سیاه‌چاله‌هایی مانند سیاه چاله عجیب کهکشان GSN 069 پیدا می‌شوند که باعث می‌شوند دیگر سیاه چاله ها در نظرمان پدیده‌هایی بسیار عادی و معمولی جلوه کنند!

سیاه چاله واقع در مرکز کهکشان GSN 069 که چیزی حدود 250میلیون سال نوری از زمین فاصله دارد، هز 9ساعت یک‌بار، 100برابر حالت عادی خودش، روشن می‌شود! اگر با سیاه چاله ها کمی آشنایی دارید، شاید این سوال برایتان بوجود آمده باشد که مگر سیاه چاله در حالت عادی روشن است که حالا بخواهد روشن‌تر بشود؟ ببینید همانگونه که قطعا می‌دانید، جاذبه غیرقابل تصور سیاه چاله ها باعث می‌شود که هرگز پرتوهای نور نتوانند از آن خارج شوند. جسمی که وارد محدوده اثرگذاری، یا درواقع همان افق رویداد سیاه چاله شود، حتی اگر نور هم باشد، به هیچ عنوان توانایی خروج از سیاه چاله و نجات یافتن از جاذبه وحشتناک آن را ندارد. اما با این حال، اطراف افق رویداد تمام سیاه چاله های فعال، تقریبا همیشه نورانی است.

دلیل نورانی بودن سیاه چاله عجیب کهکشان GSN 069

دلیل این موضوع، درواقع همان بحث قرص های برافزایشی یا Accretion Disc است. اگر بخواهیم به ساده‌ترین شکل ممکن، این موضوع نسبتا پیچیده را توضیح دهیم، باید بگوییم هنگامی که یک جرم آسمانی که به حد کافی بزرگ است، به سیاه چاله نزدیک می‌شود، یک فضای قرص مانند به دور سیاه چاله ایجاد می‌کند. این فضای قرص مانند که به قرص برافزایشی شناخته می‌شود، مملو از گاز، گرد و غبار و دیگر بقایای جرم درحال نابودی در سیاه چاله است. مواد موجود در قرص برافزایشی، با چرخش به دور سیاه چاله، ذره ذره به افق رویداد آن نزدیک می‌شوند و پس از رسیدن به افق رویداد هم که به طور کامل نابود و محو می‌شوند. این گازها و ذرات موجود در قرص برافزایشی، بخاطر انرژی شدید و دائمی‌ای که از سیاه چاله دریافت می‌کنند، از خودشان نوری از جنس اشعه ایکس ساطع می‌کنند و این پرتوهای ایکس هم توسط تلسکوپ‌های بسیار قدرتمند ما، مشاهده و ثبت می‌شوند.

ساختار سیاه چاله

در این تصویر فرضی از سیاه چاله، می‌توانید خود سیاه چاله را به صورت یک نقطه سیاه در مرکز تصویر مشاهده کنید. در تصویر بزرگتر شده از سیاه چاله هم می‌توانید افق رویداد یا Event Horizon آن را ببینید. سرتاسر بخش نورانی‌ای که در اطراف سیاه چاله مشاهده می‌کنید هم درواقع همان قرص برافزایشی سیاه چاله است.

پس بطور کلی و با توجه به اینکه سیاه چاله عجیب کهکشان GSN 069 یک سیاه چاله فعال است، نورانی بودن اطرافش، چیزی عجیب و غیرطبیعی نیست. چیزی که بسیار عجیب است، نورانی‌تر شدن این سیاه چاله آن هم سر ساعت مشخصی است! همانطور که گفته شد، این سیاه چاله دقیقا هر 9ساعت یک بار، 100برابر روشن تر از حالت عادی خودش می‌شود. این موضوع، مساله‌ای است که دانشمندان، هیچ توجیه قطعی‌ای نتوانسته‌اند برایش پیدا کنند!

سیاه چاله عجیب

همانگونه که در تصویر متحرک بالا مشاهده می‌کنید، نرخ پرتوهای اشعه ایکس که از طرف این سیاه چاله به فضای بیرون ساطع می‌شود، در بازه های زمانی 9 ساعته، جهشی عظیم را تجربه می‌کند.

اما یک توضیح احتمالی می‌توان برای این پدیده ارائه داد. اینجا است که دوباره بحث قرص برافزایشی پیش می‌آید! یک نکته مهم در رابطه با قرص برافزایشی این است که هرچه مواد داخل آن به مرکز سیاه چاله نزدیک می‌شوند، روشنایی بیشتری هم از خودشان ساطع می‌کنند. درنتیجه دانشمندان معتقدند که ممکن است قرص برافزایشی‌ای که دور این سیاه چاله قرار دارد، بخاطر نقص و یا عدم پایداری خود، باعث روشنایی ناگهانی سیاه چاله شود. ضمن اینکه ممکن است این نقص، بخاطر ایراد خود قرص برافزایشی نباشد و به عنوان مثال یک جسمی که اطراف سیاه چاله قرار دارد، مثلا یک سیاه چاله دیگر، باعث تداخل در کار قرص برافزایشی شده باشد. اما دلیل این ناپایداری هرچه که هست، ممکن است باعث شده باشد مواد موجود در قرص برافزایشی، بجای اینکه روند عادی خود را برای نزدیک شدن به افق رویداد سیاه چاله طی کنند، هر 9ساعت یک‌بار، به طور ناگهانی به مرکز سیاه چاله سرازیر شوند.

یک احتمال دیگر هم رابطه با عملکرد عجیب سیاه چاله کهکشان GSN 069 وجود دارد که البته کمی بعید است. ستاره شناسان مستقر در آژانس فضایی اروپا یا همان ESA که رفتار عجیب این سیاه چاله را برای اولین بار رصد کرده‌اند، معتقدند که این سیاه چاله، با اینکه یکی از سیاه چاله های فرم دهنده کهکشان GSN 069 است، اما بسیار کوچکتر از سیاه چاله های مشابه است. از آنجایی که اغلب سیاه چاله ها درحال چرخش به دور خود هستند، ممکن است مدت زمان چرخش این سیاه چاله به دور خودش، دقیقا 9ساعت باشد! در نتیجه شاید روشن شدن ناگهانی آن، خیلی هم چیز عجیبی نباشد چرا که ممکن است تمام سیاه چاله ها چنین رفتاری داشته باشند و صرفا چون اغلب آن‌ها در بازه های زمانی بسیار طولانی‌تری به دور خود می‌چرخند بشر تاکنون متوجه این الگوی تکرار در آن‌ها نشده است!

فارغ از اینکه دلیل این رفتار عجیب چه چیزی است، یک چیز مشخص است و آن هم این است که سیاه چاله عجیب کهکشان GSN 069، می‌تواند درک ما نسبت به نحوه عملکرد سیاه چاله ها را وارد فاز تازه‌ای بکند!

پاسخ بدهید

وارد کردن نام و ایمیل اجباری است | در سایت ثبت نام کنید یا وارد شوید و بدون وارد کردن مشخصات نظر خود را ثبت کنید *

*

7 دیدگاه

  1. اگر با کمی دقت به ترسیم سیگنال پرتوهای ایکس که هر ۹ ساعت یک بار به اوج خود میرسند نگاهی بیاندازیم و آنرا از سمت چپ به راست مشاهده کنیم تقریبا شبیه عبارت زیر می باشد : لا الا الا ( البته لام ها یک مقداری کشیده تر اند ) . این عبارت مرا یاد : لا الا اله الله

  2. ! Ena black hole va ena elyhe rajeon
    اِنا بِلَک هَولِ و اِنا اِلیهِ راجعون !
    از سیاه چاله ایم و بازگشتمان به سوی اوست !
    نظریه پردازان با اقتباس از ترمودینامیک ( دینامیک حرارت ) عبارت دینامیک سیاه چاله ها را خلق کرده و دو اصل آنرا فرمول بندی کرده اند. اصل اول شبیه اصل اول ترمودینامیک مربوط به بقاء انرژی، جرم ، اسپین یا حرکت چرخشی و تکانه چرخشی می باشد و اصل دوم توسط هاوکینگ فرمول بندی شده و طبق آن سطح افق رویداد سیاه چاله ها هرگز کاهش نمی یابد، حتا اگر دو سیاه چاله در هم ادغام شوند، با وجود اینکه انرژی بسیار زیادی به شکل امواج گرانش از دست خواهند داد ، جمع سطح افق رویداد آنها مساوی و یا بزرگتر از سطح افق رویداد تک تک آن دو خواهد بود. اما طبق فرمول شعاع شوارتز شیلد حجم سطح رویداد یک سیاه چاله نسبت مستقیم با جرم آن میباشد، نتیجه اینکه هر چقدر شعاع بزرگ تر باشد حجم آن بیشتر خواهد بود. از طرفی دیگر هاوکینگ بر این باور بود ( البته باور در قالب فرمول ریاضی) که سیاه چاله ها تبخیر میشدند. این ادعای علمی با اصل دوم دینامیک سیاه چاله ها که توسط خود هاوکینگ فرمول بندی شده ،در تناقض می باشد. دانشمندان علم فیزیک هنوز به کشف دو واقعیت عینی نرسیده اند که به کمک آنها بتوانند تصویر روشن تری از طرح خلقت و آفرینش ارائه دهند. البته طوریکه آگاهی داریم علم فیزیک مشغول بررسی جنبه های مادی خلقت است و نباید انتظار داشته باشیم که جنبه های غیر مادی را هم مطالعه قرار دهد. اما دو جنبه ای که تاکنون به آنها توجه زیادی نشده است، میتوانند بطور مادی وجود داشته باشند. کسانیکه در دین به اندازه کافی تحقیق کرده باشند حتما با مفاهیم بیزمانی و بی مکانی آشنائی دارند. حتا در کنار دین ادیبان، شاعران و عارفان هم به این مفاهیم توجه داشته اند. همگی آنان این مفاهیم را از صفات خداوند می پندارند، بدون اینکه توجه عمیق تری به این مفاهیم داشته باشند و از خود به پرسند که آیا در کنار صفات بودن شاید وجود عینی هم داشته باشند که به توان آن صفات را به زبان ریاضی بیان کرد. دانشمندان علم فیزیک تا کنون زمانمکان چهار بعدی را شناسایی کرده و در تئوری های ریاضی- فیزیک آنرا به کار می برند. خوانندگانی که با درس فیزیک دبیرستانی آشنائی داشته باشند، میدانند که ‘ x و ‘ ‘ x به ترتیب مشتقات اول و دوم x می باشند. در مورد ابعاد مکانی yو z و بعد زمان t هم همین مشتقات گرفته میشوند. اما تاکنون دبیران و اساتید محترم رشته ریاضی- فیزیک نتوانسته اند حقیقت این عملیات مشتق گیری را به روشنی درک نمایند و معنای واقعی آنرا به دانش آموزان و دانشجویان منتقل نمایند.معنا و مفهوم این مشتق ها چیزی نیست غیر از موجود بودن یک مختصات چهار بعدی دیگر در کنار مختصات چهار بعدی مترادف و شناخته شده زمانم‌کان. این مختصات چهار بعدی جدید از این به بعد تحت عنوان مختصات بیزمانی و بیمکانی خوانده خواهند شد. باید توجه داشت که این مفاهیم به معنای وجود نداشتن زمان و مکان نیستند. بلکه دو قلو ها و یا همزاد های طبیعی و واقعی و هم ارز زمانمکان می باشند. که اندازه و قدر آنها با طول و عرض و عمق زمانمکان معمولی برابر بوده اما دارای گوهری متضاد با آنها. این دو گوهر متضاد شبیه متضاد های ” ماده- پاد ماده ” و یا
    ” ذره- ضد ذره ” عمل نمی کنند، به عین معنا زمانی که به هم رسیدند، همدیگر را متقابلا نابود نمیکنند، بلکه با هم به نوسان در می آیند و با همدیگر مشغول رقصیدن می شوند. کوچک ترین واحد طول مکانی و زمانی توسط فیزیکدان آلمانی به نام ماکس پلانک ( بنیانگذار تئوری کوانتمی اولیه ) با استفاده از ثوابت طبیعی از قبیل ثابت جاذبه، ثابت سرعت نور و ثابت خود او به نام ثابت پلانک محاسبه نموده است. برای هر کدام از سه بعد مکان مقدار محاسبه شده برابر است با ۱۰ بتوان منهای ۳۵ متر و برای بعد زمان عبارت است از ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه. این مقادیر بسیار ریز پایین ترین و یا عمیق ترین افق دید علم فیزیک را تعیین میکنند. به این معنا که علم فیزیک نمیتواند در محاسبات بی نهایت کوچک های مادی از آن مرز بگذرد. محاسبات پلانک به روشنی تصویر کوانتمی و یا ذره ای بودن زمان مکان را ارائه میدهد. اما حقیقتی که خود پلانک و حتا انشتین و دانشمندان جوان تر که قوانین مکانیک ذرات و امواج را یکی پس از دیگری کشف و فرمول بندی نمودند، نتوانستند به کشف آن نائل آیند این است که فواصل خالی بین ذرات مکان و زمان خالی نیستند بلکه ذرات بیزمانی و بیمکانی آن فواصل خالی را پر میکنند. اندازه و مقدار عددی آن چهار بعد برابر و همسان با چهار بعد زمانمکان می باشند. این دو مختصات که روی هم قرار گیرند یک گراویتون یا یک نوسان کننده چهار قطبی ایجاد می کنند که نوسان آن برابر خواهد بود به معکوس طول زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ بار در ثانیه . این نوسان بالاترین حد فرکانس در کیهان می باشد به این معنا که هیچ نوسان مادی دیگری نمیتواند تا این حد افزایش یابد. اگر بخواهیم این نوسان را در آزمایشگاه تولید نمائیم، آنگاه به یک شتاب دهنده نیاز خواهیم داشت که به اندازه خود کیهان بزرگ باشد. قبل از مه بانگ فقط این گراویتونها وجود داشته اند البته منهای ابعاد معنوی ( خداوند و طرح مطلق آفرینش ) . این هشت بعد حتا میتوانند بطور جدا از هم بصورت دو قطبی های مستقل با هم دیگر نوسان کنند. جهت سرگرمی بازی وار میتوان یک جدول ضرب ۱۶ خانه‌ای و یک جدول صرب ۶۴ خانه‌ای از این ابعاد ساخت و ترکیبات امکان پذیر مستقل را ملاحظه نمود. جنبه دیگری که دانشمندان فیزیک در بخش نجوم و کیهان شناسی به آن توجه ندارند این است که زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی هر کدام دو نوع اند : یکی مطلق و یکی نسبی.
    مکان زمان مطلق و بیمکانی بیزمانی مطلق محیط جهان ( و جهان ها ) را تشکیل می دهند و بخش نسبی محتوای جهان ( و جهان ها ) را. غیر از این ها دو زمان دیگر وجود دارند که در دین به آنها اشاره شده اما نه خود دین و نه علم فیزیک توجه خاصی به آنها نداشته اند. این دو زمان یکی ازل است و دیگری ابد. ادیان تا کنون تعریف روشنی از این دو مفهوم ارائه نداده اند. تعریف روشن این دو مفهوم به قرار زیر است : زمان ازل برابر است با طول عمر یک جهان معنوی و زمان ابد مساوی است با طول عمر یک جهان مادی.
    پایان زمان های ازلی آغاز زمان های ابدی می باشند. طول زمان ابد برابر است با طول زمانی دو مه بانگ متوالی. ابد های بعدی دارای طول های زمانی بیشتری خواهند بود. بطور کلی هفت مه بانگ متوالی پشت سر هم به وقوع خواهند پیوست و هر بار کل جهان ( شامل کلیه جهان های مادی ) از نو دوباره خلق شده و نوسازی میشود و هر بار سطح تکامل طبیعت و سطح کمال انسانی به سطحی بالاتر و کاملتر ارتقاء می یابد تا اینکه در عالم هفتم کمال مطلق و سعادت اخروی و زندگی جاودانه ایجاد می شود. البته این تصویر فقط حاصل صِوَر سازی خیالی و مول سازی ریاضی و تقسیم منطقی و معقول واقعیت و حقیقت مفاهیم بینهایت و بیکرانی می باشد. لذا از لحاظ علمی نه قابل اثبات و نه قابل رد کردن می باشد. تنها کاربرد آن اقناع کنجکاوی هستی شناسی روحی و روانی می باشد. ادیان به ما پیام زندگی جاودانه و سعادت اخروی را داده اند اما چگونگی ایجاد آنرا تا کنون به روشنی ارائه ننموده اند. بر انگیخته شدن مردگان از قبور و بر پایی روز قیامت و برقراری دادگاه عدل الاهی در صحرای محشر و قبل از آن زندگی در عالم برزخ که در قرآن مجید و کریم شرح آن رفته است ، حقیقت ندارد. اما زندگی جاودانه و رسیدن به کمال مطلق و سعادت اخروی حقایق مسلمی هستند. شاید در عصر پیامبران و بخصوص پیامبر اسلام خداوند نخواسته است بیشتر از سطح آگاهی عمومی آن اعصار کلام خود را در پیرامون طرح مطلق خلقت و چگونگی اجرای جزئیات آن به روشنی ابلاغ نماید. آخرین آیه شریفه و مکرمه قرآن کریم به معنای پایان ابلاغ کلام خداوند نمی باشد بلکه پایان بخشیدن به پدیده وحی ( یعنی شنیدن مستقیم و غیر مستقیم صدای خداوند و یا جبرائیل با گوش بیرونی انسانی ). خاتم انبیا به این معناست که بعد از پیامبر اسلام یک فرد دیگر انسانی با گوشهای خود از خداوند و یا فرشتگان پیام دریافت نخواهد کرد. اما این به این معنا نیست که امر پیام رسانی بطور کلی خاتمه یافته باشد. خداوند تا پایان خلقت از طریق الهامات درونی و ارتقاء سطح هوش و آگاهی با انسان در حال گفت و شنود خواهد بود. ما ایرانی های عصر جدید باید به این حقیقت آگاه شویم که کلیه کلام خداوند در پهنه لایه تناهی و بیکرانی نمی گنجد چه رسد به چند کتاب محدود و انگشت شمار به نام عهد قدیم و عهد جدید ( روی هم بی بل یا بای بل ) و قرآن. معرفت دینی نباید تمامی تار و پود زندگی فردی و اجتماعی را فرا گیرد و تحت عنوان معرفت مطلق عمل کند بلکه به عنوان شناختی جزئی در کنار و همگام و هم قدم با شناخت علمی به رسمیت شناخته شود و نه در قالب شاه را اصلی. طبیعت شاه کار خلقت و آفرینش توسط خداوند می باشد و شناخت طبیعت شاهراه اصلی شناخت هستی، انسان و خداوند می باشد. هر اندیشمندی که به ساختار طبیعت و زندگی دنیوی توجه نداشته باشد، میلی هم به شناخت واقعی خداوند نخواهد داشت.
    امیدوارم که این عبارات خاطر خطیر خوانندگان گرامی را کدر ننموده باشد.
    ریشه و علت و عامل جاذبه و حرکات طبیعی نیرو و انحنای زمانمکان نسبی نیستند بلکه وجود عینی و واقعی مفاهیم متضاد غیر مادی از قبیل نشیب و فراز ؛ پستی و بلندی ؛ بالا و پایین : اختلاف سطح هندسی ؛ راس و قاعده ؛ ارتفاع و دامنه و قله و پایه . سیاه چاله ها از گراویتون هایی که در بالا به آنها اشاره شد ساخته میشوند. و فضای پشت افق رویداد خالی نیست بلکه توسط ذرات زمانمکان و ذرات بیزمانی و بیمکانی پر شده است.

  3. بلی جهان خلقت بمراتب پیچیده تر از انست که ما فکر میکنیم این فهم بشری در مورد شناخت کاینات وجهان خلقت شاید ذرهای بیش نباشد نسبت به حقایق ان بهترین دلیل بر اثبات بزرگی وتعالی خالق متعال میباد (فبایی الای ربکما تکذبان)

  4. عالی بود. علم خیلی گسترده تر از اونی است که ما فکر میکنیم. ما هرچه جلو میرویم میفهمیم که هیچ چیز نمیدونیم. ما هنوز در شناخت اینکه کجا هستیم و جهان بر چه چیزی استوار است و اینکه پیکره یا پلت فرم جهان مادی بر کجا استوار است و یا اینکه ماده با غیر ماده چطور پیوند برقرار کرده نظیر روح و جسم چه در انسان و گیاهان و سایر موارد هنوز گنگ و گیج هستیم. گاهی به این نتیجه باید رسید و شکر کرد که خدا فهم ما را از دانش خودش اندک قرار داد والا ممکن بود نتونیم ثانیه ای تحمل کنیم

  5. واقعا شگفت انگیزه

    خدا چی خلق کرده

  6. واقعا تعجب آور ودر همون حال بسیار همان انگیزه